پایگاه مطالب علمی

وبلاگ دکتر مصطفی پارسا

پایگاه مطالب علمی

وبلاگ دکتر مصطفی پارسا

پایگاه مطالب علمی

مسئول وبلاگ: دکتر مصطفی پارسا

محبوب ترین مطالب

۴۱ مطلب با موضوع «خواندنی ها» ثبت شده است

عکس

۰۷
بهمن







اولین اتوبوس های شرکت واحد

  • مصطفی پارسا مقدم


استاد از من پرسید چند نمره ز من می خواهی ؟

من از او پرسیدم نمره سیری چند ؟

پدرم استاتیک را از بر داشت و کوئیز هم می داد

درس ها را آن روز حفظ می کردم در خواب

امتحان چیزی بود مثل آب خوردن

درس بی رنجش می خواندم

نمره بی خواهش می آوردم

تا معلم پارازیت می انداخت همه غش می کردند

و کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت

درس خواندن آن روز مثل یک بازی بود

کم کمک دور شدیم از آنجا بار خود را بستیم

عاقبت رفتیم دانشگاه به محیط خس آموزش

رفتم از پله دانشکده بالا

بارها افتادم

 دانشجویان عزیییییییییییییز از الان منتظر نمرات درخشان خود باشید .

 با آرزوی موفقیت...

  • مصطفی پارسا مقدم

بی خوابی

۲۶
دی


نخوابیدن به اندازه کافی و یا بد خوابیدن اصلاً خوب نیست. در حقیقت عوارض آن بسیار زیاد است. شاید برایتان عجیب باشد، ولی بی خوابی به هر دلیلی که باشد، به طرز فوق العاده ای به سلامتی، فعالیت، ایمنی شما آسیب می رساند. برای بی خوابی عوامل بسیاری وجود دارد. استرس های زندگی روزمره می تواند توانایی خوب خوابیدن را تحت الشعاع قرار دهد یا شاید به علت کار و فعالیت زیاد ساعات خواب خود را کاهش دهیم یا ممکن است دچار مشکلات جسمی و روانی باشیم که خواب را مختل کرده و از این که دچار کمبود خواب هستیم نیز کاملاً آگاه نباشیم. با این حال درک این مسأله بسیار مهم است که بی خوابی غالباً به دلایل اختلالات ناشناخته خواب بروز می کند. بعد از یک خواب معمولی در شب، ممکن است در طول روز احساس خواب آلودگی نمائید یا این که احساس کنید به هیچ وجه سر حال نبوده و نمی توانید فعالیت کنید، اما کاملاً از این که دچار اختلال خواب هستید یا از بی خوابی رنج می برید، آگاه نباشید. ممکن است فکر کنید بی حالی شما فقط به علت استرس کار یا مشکلات باشد یا اینکه اصولاً همیشه همین حالت را دارید و فکر نمی کنید که باید طور دیگری باشید. بسیاری از مردم سالیان طولانی بی خوابی یا بدخوابی خود را متوجه نمی شوند. بی خوابی باعث کاهش شدید فعالیت جسمانی و هوشیاری می شود. کاهش خواب شبانه به مدت یک ساعت و نیم فقط به مدت یک شب می تواند باعث کاهش هوشیاری روزانه به میزان 32 درصد شود. کاهش هوشیاری و خواب آلودگی روزانه بیش از حد می تواند حافظه و قدرت تجزیه و تحلیل، قدرت تفکر و فرآیند دریافت اطلاعات را به شدت کاهش دهد. ممکن است کیفیت زندگی کاهش یابد. خواب آلودگی بیش از حد روزانه می تواند باعث عدم تمرکز در هنگام انجام کار شده و در نتیجه موقعیت شغلی شما را به مخاطره افکند .  در دراز مدت، نتایج بالینی اختلالات درمان نشده ناشی از بی خوابی به راستی خطرناک می شوند. این نتایج با بیماری های بسیار زیاد و جدی همراهند. فشار خون بالا، حمله قلبی، ایست قلبی، سکته مغزی، چاقی، مشکلات روانی از جمله افسردگی و دیگر اختلالات روحی، اختلالات ذهنی، عقب ماندگی در کودکی یا دوران جنینی، آسیب دیدگی در اثر حوادث، پایین آمدن کیفیت زندگی، از دست دادن شریک زندگی از جمله عوارض کم خوابی است، م بی خوابی همچنین می تواند یکی از عوامل چاقی باشد. اختلالات تنفسی مانند خروپف که یکی از دلایل بد خوابی است با وجودی که بسیار رایج است، اما علل آن هنوز تشخیص داده نشده و درمان نمی شوند. خروپف مزمن بطور مثال با بیماری قلب و مغز مرتبط است.  شیوع آپنه خواب نیز با دیابت و آسم مرتبط است آپنه خواب همچنین یک عامل اولیه خطر برای فشار خون بالاست، به طوری که فشار خون 40 درصد افراد مبتلا به آپنه اصلاً تشخیص داده نشده و در نتیجه درمان نمی شود. درمان مؤثر آپنه خواب در افراد مبتلا به فشار خون بالا باعث کاهش قابل توجه خطر سکته مغزی می شود. با افزایش اطلاعات و وجود انواع درمان برای بی خوابی، درد و رنج، بیماری های مختلف مرتبط با بی خوابی، نحوه عمل، تمرکز و حافظه قابل اجتناب هستند. برخی محققان معتقدند باید با همان جدیتی که با تأثیرات اجتماعی مصرف مواد مخدر و الکل مقابله می شود با بی خوابی نیز برخورد شود.

  • مصطفی پارسا مقدم

خوشبختی

۱۴
دی


ماه من ...

غصه اگر هست ، بگو تا باشد...

 معنی خوشبختی ، بودن اندوه است !...

این همه غصه و غم ...این همه شادی و شور ...

چه بخواهی و چه نه ،  میوه ی یک باغند ...

همه را با هم ، با عشق بچین ...

ولی از یاد مبر !

پشت هر کوه بلند... سبزه زاریست پر از یاد خدا ...

و در آن باز کسی می خواند ...

که خدا هست ، خدا هست 

و ...

چرا غصه ...چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟

  • مصطفی پارسا مقدم

 


اصولا در این دوره و زمانه با آدم هایی برخورد می کنید که همه جوره با شما راه می آیند و یه جورایی برایتان دایه مهربان تر از مادر می شوند بدانید که راسته کار این آدم ها چیزی جز پاچه خاری نیست!

  • مصطفی پارسا مقدم

خدا رحمت کنه همه ی اموات رو،مادربزرگ دانایی داشتم.تعریف می کرد که دوتا جاری بودن که همسرانشون کویت کار میکردن.

قبلنا هم که اینجور نبود،کسی که کویت کار می کرد،دو،سه سالی یه بار میومد.

خلاصه جاری اولی هر پولی همسرش میفرستاد خرج خودش میکرد و خوب می خوردو خوب میپوشیدو خوب میگشت...چه زن زیبا و شیک پوشی!

جاری دومی هر پولی که همسرش میفرستادو خرج خونه و بچه هاش میکرد...چه خونه زندگی و چه بچه های زیبایی!

سه سال میگذره و همسرا از کویت میان.همسر جاری اول وقتی میاد میبینه چه زن زیبا و نازی داره،با خودش میگه حیف این زن که تو یه همچین خونه و محله ای زندگی کنه.هرچی پول آورده خرج خونه و وسیله میکنه واسه زنش

همسر جاری دومی وقتی میرسه میبینه عجب خونه و زندگی ای و چه بچه هایی با خودش میگه حیف این خونه و زندگی که همچین زن زشت و بی کلاسی توش باشه و هرچی پول دراورده رو خرج طلاق و ازدواج مجددش میکنه.

نکته آموزشی

وقتی زن ها به خودشون اهمیت بدن،همه ی موجودات،کاینات و طبیعت هم به اونها اهمیت میدن!

از قدیم میگن:زنی که خرج نداره...ارج نداره

  • مصطفی پارسا مقدم

نسبت با خدا

۱۸
آبان


 ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه میکرد... زنی در حال عبور او را دید... او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و  کفش خرید...!

 و گفت:مواظب خودت باش.

 کودک پرسید:ببخشید خانم، شما خدا هستید؟؟؟؟

  زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط  یکی از بنده های خدا هستم.

 کودک گفت: میدانستم با او نسبتی داری...

  • مصطفی پارسا مقدم


در میان بنی اسرائیل عابدی بود.وی را گفتند:"فلان جا درختی است و قومی آن را میپرستند"
عابد خشمگین شد ,برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند.
ابلیس به صورت پیرمردی نیکو صفت بر مسیر او مجسم شد و گفت:"ای عابد,برگرد و به عبادت خود مشغول باش."
عابد گفت:<نه,بریدن درخت الویت دارد.>مشاجره بالا گرفت آن دو با هم درگیر شدند.عابد بر ایلیس پیروز شد و اورا بر زمین زد و بر سینه اش نشست.
ابلیس در این میان گفت:"دست بردار تا سخنی بگویم.توکه پیامبر نیستی و خدا تو را بر این کار مامور ننموده است.به خانه برگرد تا هر روز دو دینار زیر بالش تو بگذارم.با یکی زندگی کن و دیگری را انفاق کن و این بهتر از کندن آن درخت است."
عابد با خود گفت:"راست میگوید."صبح روز بعد دو دینار دید و برداشت.روز دوم دو دینار دید و برداشت و روز سوم هیچ نبود.خشمگین شد و تبرش را برداشت.باز در همان نقطه ابلیس پیش آمد و گفت کجا؟عابد گفت میخواهم آن درخت را بر کنم ابلیس گفت دروغ است تو هرگز نمی توانی این کار را کنی و باهم جنگیدند.ابلیس عابد را همچون گنجشکی در دست بر زمین زد.در همین حال عابد گفت دست بر دار تا برگردم.اما بگو چرا بار اول من پیروز شدم و اکنون تو؟
ابلیس گفت:"آن وقت تو برای خدا خشمگین شدی و خدا مرا مسخر تو کرد،که هرکس برای خدا کار کند،مرا بر او غلبه نباشد.اما این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی،پس مغلوب من گشتی.
  • مصطفی پارسا مقدم

ضرب المثل

۱۵
آبان

از گردنم بیفتی ان شاءالله


میگویند:پیرزنی بود سه پسر داشت و دو عروس اما پسر کوچکش هنوز زن نگرفته بود.این دوتا عروس هر روز به نوبت مادرشوهرشان را کول میگرفتند و کارهای خانه را به این شکل انجام میدادند چونکه میترسیدند اگر اورا زمین بگذارند و مواظب حال او نباشند پیرزن نفرین میکند و شوهرهایشان عاق والدین میشوند.

برادرها هرچه به برادر کوچکشان میگفتند تو هم زن بگیر تا اقلا کمی به زن های ما کمک کند و کار آنها سبک تر شود قبول نمیکرد و زیر بار نمی رفت برای اینکه می دید انصاف نیست که زن او هم مثل زن های دو برادرش به زحمت بیفتد یا نافرمانی بکند و باعث بشود که او عاق والدین بشود .

از قضا یک روز از کوچه ای می گذشت که دید دختر کثیفی با حال پریشان و موی ژولیده در خرابه ای نشسته،پیش خودش فکر کرد خوب است من این دختر را به زنی بگیرم تا از چند جهت ثواب کنم یکی اینکه این دختر را از پریشانی نجات میدهم چون که هرچه باشد به پشت گرفتن مادرم  برایش سخت تر از این پریشانی نیست،دیگر اینکه زن برادرهایم کارشان سبک تر میشود.خلاصه به خواستگاری دختر رفت و او را به همسری گرفت.

با آمدن نو عروس کارها سبک تر شد اما او که می دید به کول گرفتن پیرزن و انجام دادن کارها سخت است به فکر چاره افتاد.

  • مصطفی پارسا مقدم

خدای من

۱۵
آبان

ﻣﺎدرم ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺷﻨﯿﺪم ﭘﺴﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻮﻣﻦ اﺳﺖ. ﻧﻤﺎزش ﺗﺮک ﻧﻤﯽ ﺷﻮد زﯾﺎرت ﻋﺎﺷﻮرا ﻣﯽﺧﻮاﻧﺪ، روزﻩ ﻣﯿﮕﺮد، ﻣﺴﺠﺪ ﻣﯿﺮود … ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺴﺮ ﺑﺎ ﺧﺪاﯾﯿﺴﺖ ﻟﺤﻈﻪ ای دﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ … در دل ﻓﺮﯾﺎد زدم ﺑﺎور ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﻫﻢ اﯾﻤﺎن دارم … ﻧﻤﺎز ﻧﻤﯿﺨﻮاﻧﻢ وﻟﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ روی ﻟﺒﻬﺎی ﻣﺎدرم ﺧﺪا را ﺑﻪ ﯾﺎدم ﻣﯿﺎورد دﺳﺘﻬﺎی ﭘﯿﻨﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﭘﺪرم را دﺳﺘﻬﺎی ﺧﺪا ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ … زﯾﺎرت ﻋﺎﺷﻮرا ﻧﻤﯿﺨﻮاﻧﻢ وﻟﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﯾﺘﯿﻤﯽ در دﻟﻢ ﻋﺎﺷﻮرا ﺑﺮﭘﺎ ﻣﯿﮑﻨﺪ …ﻧﻪ ﻣﻦ روزﻩ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮم وﻟﯽ ﻫﺮ روز از آن دﺧﺘﺮک ﻓﺎل ﻓﺮوش، ﻓﺎﻟﯽ را ﻣﯿﺨﺮم ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻤﯿﺨﻮاﻧﻢ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎدرﺑﺰرگ ﭘﯿﺮ و ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ دﯾﺪن ﻣﻦ ﮐﻠﯽ دﻟﺶ ﺷﺎد ﻣﯿﺸﻮد … ﺧﺪای ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻬﺮﺑﺎن دوﺳﺘﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻏﻤﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﻧﻤﯿﮕﺬارد …ﺑﺮای ﻣﻦ ﺗﻮﻟﺪ ﻫﺮ ﻧﻮزادی ﺗﻮﻟﺪ ﺧﺪاﺳﺖ و ﻫﺮ ﺑﻮﺳﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ای ﺗﺠﻠﯽ او... ﻣﺎدرم، ﺧﺪای ﻣﻦ و ﺧﺪای ﭘﺴﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﯾﮑﯿﺴﺖ … ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﺟﻮر دﯾﮕﺮی او را ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻢ و ﺑﻪ او اﯾﻤﺎن دارم … ﺧﺪای ﻣﻦ دوﺳﺖ اﻧﺴﺎﻧﻬﺎﺳﺖ ﻧﻪ ﭘﺎدﺷﺎﻩ آﻧﻬﺎ...

 


گردآورنده: مهلا علی آبادی

  • مصطفی پارسا مقدم