پایگاه مطالب علمی

وبلاگ دکتر مصطفی پارسا مقدم

پایگاه مطالب علمی

وبلاگ دکتر مصطفی پارسا مقدم

سلام خوش آمدید

کرایولیپولیز چیست؟

کرایولیپولیز یک پیشرفت غیر منتظره, دارای تاییدیه FDA و روش غیر تهاجمی است که به طور موثر چربی و سلولهای چربی را در منطقه تحت درمان حذف می کند و نتایج برجسته و قابل توجهی از کاهش بافت چربی و سلولهای چربی را در منطقه تحت درمان نشان می دهد. آنچه کرایولیپولیز را از روش های درمان دیگر متمایز می سازد استفاده از تکنولوژی سرما همراه با خلا وفشارمنفی وکیوم جهت کاهش سایز چربی ,حذف سلولهای چربی، تعداد جلسه کم (یک جلسه)، برگشت ناپذیری و غیر تهاجمی بودن آن است.
  • مصطفی پارسا مقدم

تا به امروز گالیله هنوز هم به عنوان کسی که بیشترین سهم را در پیشرفت علم داشته شناخته شده است. با وجود اینکه به خاطر اعتقادش توسط کلیسا مورد آزار و اذیت قرار گرفت اما حتی آن هم او را از انجام اکتشافاتی که در عصر حاضر هم مورد استفاده هستند باز نداشت. او نه تنها یک فیزیکدان بلکه ستاره شناس و فیلسوف هم بود. سهم او در پیشرفت علم، اختراع تلسکوپ و بیان دو قانون اول حرکت را در بر دارد.

  • مصطفی پارسا مقدم

 شنیده ام از ما دلتنگ تری برای آمدنت...

 شنیده ام دل نگران مایی...

 شنیده ام گریه میکنی برای ما ...

 کی تمام می شود؟ 

                          غروب هایی که "دل" ما  "گیر"  دلتنگی ات است آقا!

  • مصطفی پارسا مقدم



 گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را
 تا زودتر از واقعه گویم گله ها را 
 چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
 در من اثر سخت ترین زلزله ها را 
 پرنقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
 از بس که گره زد به گره حوصله ها را 
 ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم
 وقت است بنوشیم ازین پس بله ها را 
 بگذار ببینم بر این جغد نشسته
 یک بار دگر پر زدن چلچله ها را
 یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش
 بگذار که دل حل کند این مسئله ها را
  • مصطفی پارسا مقدم

خدا رحمت کنه همه ی اموات رو،مادربزرگ دانایی داشتم.تعریف می کرد که دوتا جاری بودن که همسرانشون کویت کار میکردن.

قبلنا هم که اینجور نبود،کسی که کویت کار می کرد،دو،سه سالی یه بار میومد.

خلاصه جاری اولی هر پولی همسرش میفرستاد خرج خودش میکرد و خوب می خوردو خوب میپوشیدو خوب میگشت...چه زن زیبا و شیک پوشی!

جاری دومی هر پولی که همسرش میفرستادو خرج خونه و بچه هاش میکرد...چه خونه زندگی و چه بچه های زیبایی!

سه سال میگذره و همسرا از کویت میان.همسر جاری اول وقتی میاد میبینه چه زن زیبا و نازی داره،با خودش میگه حیف این زن که تو یه همچین خونه و محله ای زندگی کنه.هرچی پول آورده خرج خونه و وسیله میکنه واسه زنش

همسر جاری دومی وقتی میرسه میبینه عجب خونه و زندگی ای و چه بچه هایی با خودش میگه حیف این خونه و زندگی که همچین زن زشت و بی کلاسی توش باشه و هرچی پول دراورده رو خرج طلاق و ازدواج مجددش میکنه.

نکته آموزشی

وقتی زن ها به خودشون اهمیت بدن،همه ی موجودات،کاینات و طبیعت هم به اونها اهمیت میدن!

از قدیم میگن:زنی که خرج نداره...ارج نداره

  • مصطفی پارسا مقدم


 ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه میکرد... زنی در حال عبور او را دید... او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و  کفش خرید...!

 و گفت:مواظب خودت باش.

 کودک پرسید:ببخشید خانم، شما خدا هستید؟؟؟؟

  زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط  یکی از بنده های خدا هستم.

 کودک گفت: میدانستم با او نسبتی داری...

  • مصطفی پارسا مقدم

"ژوزف ادیسون"نویسنده و شاعر سیاسی مسلک انگلیسی در سال 1672 پا به عرصه هستی نهاد.

پدرش لیکیلوت ادیسون که فردی مقید به مذهب و در ضمن صاحب ادب و قلم نیز بود.وی پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه اکسفورد به ادبیات روی آورد.اشعاری را که به زبان لاتین سرود مورد پسند "درایون" قرار گرفت و از آن به بعد با حقوق دولتی که دریافت می کرد به مسافرت های تجربی خود در زمینه سیاسی اجتماعی به سراسر اروپا دست زد.

وی به علت سیاق سیاسی که داشت در ژورنال معروف "تاتلر" با دوست  خود  "ریچارد استیل"دست  همکاری داد و با تجربه این همکاری خود بانی نشریه ی دیگری با نام"اسپکتیتور"که بسیار مشهور بود گردید.


او به سال 1716 با خانم "شارلوت کنتس دوارجر واریک"ازدواج نمود که بلافاصله با عنوان لرد به مقام عضو کمیسیون تجارت برگزیده شد.

از آثار مهم او میتوان کتاب "نامه های کاورلی" را نام برد.

وی در سال 1719 در حالی که تنها 47 سال سن داشت از دنیا رفت.


  • مصطفی پارسا مقدم


بر اساس این تحقیقات موش هایی که در یک رژیم غذایی با جربی بالا،کاکائو خورده بودند نسبت به موش هایی که از همان رژیم غذایی ولی فاقد کاکائو استفاده کرده بودند،کمتر دچار دیابت،چاقی و کبد چرب شدند.پودر کاکائو همچنین سطوح تری گلیسرید کبد را در موش ها بیش از 32 درصد کاهش داد.

                                                                                             

  • مصطفی پارسا مقدم


در میان بنی اسرائیل عابدی بود.وی را گفتند:"فلان جا درختی است و قومی آن را میپرستند"
عابد خشمگین شد ,برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند.
ابلیس به صورت پیرمردی نیکو صفت بر مسیر او مجسم شد و گفت:"ای عابد,برگرد و به عبادت خود مشغول باش."
عابد گفت:<نه,بریدن درخت الویت دارد.>مشاجره بالا گرفت آن دو با هم درگیر شدند.عابد بر ایلیس پیروز شد و اورا بر زمین زد و بر سینه اش نشست.
ابلیس در این میان گفت:"دست بردار تا سخنی بگویم.توکه پیامبر نیستی و خدا تو را بر این کار مامور ننموده است.به خانه برگرد تا هر روز دو دینار زیر بالش تو بگذارم.با یکی زندگی کن و دیگری را انفاق کن و این بهتر از کندن آن درخت است."
عابد با خود گفت:"راست میگوید."صبح روز بعد دو دینار دید و برداشت.روز دوم دو دینار دید و برداشت و روز سوم هیچ نبود.خشمگین شد و تبرش را برداشت.باز در همان نقطه ابلیس پیش آمد و گفت کجا؟عابد گفت میخواهم آن درخت را بر کنم ابلیس گفت دروغ است تو هرگز نمی توانی این کار را کنی و باهم جنگیدند.ابلیس عابد را همچون گنجشکی در دست بر زمین زد.در همین حال عابد گفت دست بر دار تا برگردم.اما بگو چرا بار اول من پیروز شدم و اکنون تو؟
ابلیس گفت:"آن وقت تو برای خدا خشمگین شدی و خدا مرا مسخر تو کرد،که هرکس برای خدا کار کند،مرا بر او غلبه نباشد.اما این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی،پس مغلوب من گشتی.
  • مصطفی پارسا مقدم

از گردنم بیفتی ان شاءالله


میگویند:پیرزنی بود سه پسر داشت و دو عروس اما پسر کوچکش هنوز زن نگرفته بود.این دوتا عروس هر روز به نوبت مادرشوهرشان را کول میگرفتند و کارهای خانه را به این شکل انجام میدادند چونکه میترسیدند اگر اورا زمین بگذارند و مواظب حال او نباشند پیرزن نفرین میکند و شوهرهایشان عاق والدین میشوند.

برادرها هرچه به برادر کوچکشان میگفتند تو هم زن بگیر تا اقلا کمی به زن های ما کمک کند و کار آنها سبک تر شود قبول نمیکرد و زیر بار نمی رفت برای اینکه می دید انصاف نیست که زن او هم مثل زن های دو برادرش به زحمت بیفتد یا نافرمانی بکند و باعث بشود که او عاق والدین بشود .

از قضا یک روز از کوچه ای می گذشت که دید دختر کثیفی با حال پریشان و موی ژولیده در خرابه ای نشسته،پیش خودش فکر کرد خوب است من این دختر را به زنی بگیرم تا از چند جهت ثواب کنم یکی اینکه این دختر را از پریشانی نجات میدهم چون که هرچه باشد به پشت گرفتن مادرم  برایش سخت تر از این پریشانی نیست،دیگر اینکه زن برادرهایم کارشان سبک تر میشود.خلاصه به خواستگاری دختر رفت و او را به همسری گرفت.

با آمدن نو عروس کارها سبک تر شد اما او که می دید به کول گرفتن پیرزن و انجام دادن کارها سخت است به فکر چاره افتاد.

  • مصطفی پارسا مقدم
پایگاه مطالب علمی

مسئول وبلاگ: دکتر مصطفی پارسا مقدم
مدرس دانشگاه
پژوهشگر حوزه مدیریت

محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر